معماری برند

معماری برند

معماری برند یکی از ابزارهای استراتژیک و مهم برند است که رابطه‌ی بین برند مادر (parent brand) و زیربرندهای خانواده‌ی آن را تعریف و بررسی می‌کند. وظیفه‌ی برند مادر، تأیید همه‌ی این زیربرندهاست. معماری برند نشان می‌دهد چگونه یک زیربرند باید با برند اصلی (master brand) ارتباط بسیار نزدیک داشته باشد. ارتباطات برند و نیز نام برند، طراحی لوگو (نشان)، بسته بندی محصولات، ضمانت فروش و نظایر آن، مواردی هستند که این ارتباط یا بی‌ارتباطی را به صورت بصری و کلامی نشان می‌دهند. در اینجا ابتدا سه نوع معماری برند متداول را معرفی می‌کنیم و پس از آن به مراحل اساسی ایجاد معماری برند می‌پردازیم.

بیشتر بخوانید

بازاریابی اینترنتی

بازاریابی اینترنتی

بازاریابی اینترنتی یا دیجیتال مارکتینگ (به انگلیسی: Digital marketing) نوعی از بازاریابی محصولات یا خدمات است که با استفاده از فناوری‌های دیجیتال و عمدتاً در اینترنت از جمله تلفن‌های همراه و دیگر صفحات نمایش مثل کامپیوتر و هر رسانه دیجیتال دیگر انجام می‌شود. این نوع از بازاریابی تبلیغاتی است که به دلیل ارزانی، ماندگاری زیاد و فراگیر بودن آن همزمان با رشد ابزارهای اطلاع‌رسانی و روابط عمومی جایگاه خاصی را در بین تبلیغاتچی‌ها باز کرده‌است.

شبانه‌روزی و بی‌وقفه بودن آن و قابلیت ایجاد تغییرات بصورت به روز باعث شده این نوع تبلیغات به خصوص زمانی که شرکت‌ها از لحاظ منابع مالی با مشکلات مواجه هستند کاملاً پُر رنگ‌تر می‌شود.

درواقع دیجیتال مارکتینگ به معنای استفاده از همه ابزارهای دیجیتال مثل وب سایت، اپلیکیشن، تبلیغات آنلاین (ادورز مارکتینگ)، شبکه‌های اجتماعی، سئو، بازاریابی اینترنتی، بازاریابی موبایلی برای هدف مشخصی به اسم مارکتینگ یا بالا بردن فروش یا برند سازی می‌باشد.

بازاریابی اینترنتی چگونه می‌تواند به ارتقای برند شما کمک کند؟

هر بنگاه اقتصادی برای جذب بیشتر مشتریان بالقوه و ایجاد ارتباط بهتر با مشتریان و خریداران در فضای مجازی، نیازمند استراتژی‌های بازاریابی اینترنتی و تاکتیک‌های آنلاین مارکتینگ می‌باشد. با وجود ابزارهای گوناگون برای بازاریابی اینترنتی و تکنیک‌های متفاوت آنلاین مارکتینگ، تنها یک انتخاب هوشمندانه می‌تواند شما را در بازارهای رقابتی امروزه به موفقیت برساند.

اولین قدم برای موفقیت کسب‌وکار شما، انتخاب یک استراتژی بازاریابی اینترنتی مشخص برای فعالیت‌های برند شما در فضای مجازی است.

بازاریابی اینترنتی و اهمیت آن

جمع‌آوری و تحلیل اطلاعات، تقسیم بندی مشتریان و مخاطبین بر اساس چگونگی فعالیت آنها در فضای مجازی، تجزیه و تحلیل رقبا، گسترش ارتباط با مشتریان و ارتقای برند، از جمله مزیت‌هایی است که بنگاه‌ها را تشویق می‌کنند بودجه‌ی بیشتری را برای فعالیت‌های بازاریابی اینترنتی اختصاص دهند.

سه مزیت اصلی بازاریابی اینترنتی:

بازاریابی اینترنتی کم‌هزینه است.

بازاریابی اینترنتی، در مقایسه با روش‌های بازاریابی سنتی مانند تبلیغات تلویزیونی، بیلبوردها و مجله‌های تبلیغاتی، صرفه‌ی اقتصادی بیشتری دارد.

انجام فعالیت‌های بازاریابی اینترنتی به زمان و مکان خاصی وابسته نیست و به مخاطبین هدف شما این امکان را می‌دهد که تحت شرایط زمانی و مکانی مطلوب خودشان با برند شما ارتباط برقرار کنند.

بازاریابی اینترنتی فرصت‌های بیشتری را برای ارتقای برند شما فراهم می‌سازد.

ابزارهای بازاریابی اینترنتی، امکان دسترسی به طیف گسترده‌ای از مشتریان هدف را میسر می‌سازد.

با استفاده از بازاریابی محتوایی، بازاریابی شبکه‌های اجتماعی، سمینارهای اینترنتی، ویدیوهای کوتاه و ایمیل‌ مارکتینگ‌های هدفمند، می‌توانید سطح آگاهی بازار هدف خود را از محصولات و خدماتتان افزایش دهید که این فرآیند منجر به گسترش ارتباط با مشتریان و برند‌سازی برای کسب‌وکار شما می‌شود.

بازاریابی اینترنتی امکان محاسبه‌ی میزان بازگشت سرمایه تخصیص‌یافته (ROI) به فعالیت‌های اینترنتی را میسر می‌سازد.

برخلاف بازاریابی سنتی، نرخ بازگشت سرمایه‌ی تخصیص‌یافته برای فعالیت‌های بازاریابی اینترنتی به راحتی قابل ‌پیگیری است. این مزیت فوق‌العاده‌ی بازاریابی اینترنتی به شرکت‌ها کمک می‌کند تا چگونگی کیفیت کمپین‌های اینترنتی و کارایی آنها را محاسبه کنند.

ترافیک وب‎‌سایت، نرخ تبدیل مخاطب به مشتری (Conversion Rate)، تعداد اشتراک‌ها (Subscriptions) و تعداد صفحات بازدیدشده مثال‌هایی از سنجش بازگشت سرمایه (ROI) در بازاریابی اینترنتی هستند که با توجه به اهداف کمپین‌های بازاریابی اینترنتی در نظر گرفته می‌شود.

بازاریابی حلقه بسته

بازاریابی حلقه بسته

وقتی صحبت از بازاریابی می شود همه به دنبال یافتن اثربخش ترین استراتژی ها هستند. بازاریابی حلقه بسته Closed Loop Marketing  که به CLM نیز معروف است، از جمله استراتژی هایی است که شرکت های بسیاری در چند سال اخیر به آن رجوع کرده اند. گزارش ها حاکی از آن است که بازاریابی حلقه بسته ارتباط بهتری با مشتریان برقرار می کند، آگاهی از برند را افزایش می دهد و منجر به فروش بیشتر می شود.

بازاریابی حلقه بسته چیست؟

بازاریابی حلقه بسته نوعی از بازاریابی است که به داده و تفسیر گزارش های حلقه بسته متکی است. بسته بودن حلقه به آن معنی است که دپارتمان هایی که در حلقه قرار می گیرند (مانند دپارتمان فروش) گزارش عملکرد و هر آنچه اتفاق افتاده است را به دپارتمان بازاریابی می دهند، این امر سبب می شود دپارتمان بازاریابی بهترین و بدترین منابع اثرگذار خود را شناسایی کند.

Closed Loop Marketing از زاویه ای دیگر استفاده از تحلیل ها و بینش ها برای خلق کمپین های بازاریابی است که به ROI و بازگشت سرمایه منجر می شود. برای بستن حلقه بازاریابان باید تلاش های خود را، از اولین گام تا زمانیکه تعامل با مشتری منجر به فروش میشود، دنبال و تحلیل کنند. بازاریابی حلقه بسته به بازاریابان این اجازه را می دهد که هریک از سرنخ ها یا لیدهای (lead)، فرصت های موجود و مشتریان را به کمپین های بازاریابی اولیه ای که آنها را به سمت شرکت کشانده است، وصل کند. مهمتر از همه استفاده از این استراتژی به شما کمک می کند تا مشخص کنید کدامیک از کمپین های بازاریابی که مورد استفاده قرار داده اید منجر به بازگشت سرمایه بیشر برای شرکت شده است.

تا به حال با این مشکل مواجه شده اید که پس از اجرای کمپین های مختلف بازاریابی به نتیجه مطلوب خود نرسید؟ ممکن است احساس کنید نیمی از بودجه ای که صرف تبلیغات کرده اید بیهوده بوده است، اما آیا قادر به تشخیص آن هستید که کدام کمپین ها مفید و کدامیک بی نتیجه بوده اند؟

بازاریابی حلقه بسته

برای بسیاری از بازاریابان راه اندازی و به کارگیری  بازاریابی حلقه بسته سخت و گیج کننده به نظر می رسد. برای آنکه بازاریابی اثرگذار باشید، لازم است این توانایی را داشته باشید که تمام لیدها، مشتریان و بودجه های مصرف شده را به ابتکار بازاریابی که خالق شان بوده، متصل کنید. به این صورت می توانید ارزش هر کمپین را ثابت کنید و نشان دهید چگونه به شیوه ای کارآمدتر به مشتریان دسترسی دارید.

4 مرحله اصلی در بازاریابی حلقه بسته

بازاریابی حلقه بسته به طور عمده به 4 مرحله تقسیم می شود. در این قسمت بخش های بازاریابی حلقه بسته در بازاریابی دیجیتالی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. قبل از آنکه به جزئیات هر مرحله بپردازیم، با توجه به تصویر زیر ببینید مراحل CLM به طور کلی به چه گونه اند:

4 مرحله اصلی در بازاریابی حلقه بسته

بازدیدکنندگان (Visitor) افرادی که از سایت شما بازدید می کنند و بر روی مرورگرشان کوکی نصب شده است.

این گام مرحله ورودی به سیستم حلقه بسته است. همانطور که سرنخ ها به واسطه ی استراتژی های فروش و بازاریابی پیشرفت می کند، کوکی ها شما را قادر می سازند تا آنها را به کانال مناسبی نسبت دهید. به عنوان مثال اگر فردی از طریق URL به وسایت شما بیاید از طریق کمپین بازاریابی ایمیلی، یا امکان سرچ، این قابلیت را خواهید داشت تا منبع اصلی آنها را شناسایی کنید. این مورد در واقع قدرت داده ها را نشان می دهد که متکی بر نرم افزارهای تحلیلی بازاریابی هستند. گوگل آنالیتک نمونه ای بسیار پرکاربرد در این مورد است. با نگاه کردن به این داده ها می توانید روندها را شناسایی کنید و کانال ها را مقایسه کنید. به این صورت می توانید موثرترین کانال ها را شناسایی کنید و با اتخاذ استراتژی های مناسب کاربرد آنها را بهینه کنید.

راحت ترین راه برای بستن حلقه آن است که وبسایت تان را به عنوان مرکز تمام فعالیت های بازاریابی تان قرار دهید. سئو سایت ، بازاریابی شبکه اجتماعی، بازاریابی ایمیلی، لینک های کمکی، جستجوی پولی، و حتی کمپین های آفلاین باید مخاطبان را به سمت وبسایت هدایت کنند. کافی است افراد یک بار وارد وبسایت شما شوند، پس از آن می توانید با کوکی ها فعالیت بازدیدکنندگان را دنبال کنید.

البته فراموش نکنید، قبل از ردگیری مخاطبان آنها را از وجود کوکی ها و بی خطر بودن آنها برای امنیت اطلاعاتشان، آگاه کنید.

بازدیدکنندگان در وبسایت شما به جستجو می پردازند و کوکی ها فعالیت آنها را دنبال می کنند

به محض آنکه ترافیک در وبسایت را شناسایی کردید و مشخص شد این ترافیک مربوط به کدام بخش است، لازم است رفتار بازدیدکنندگانی که ترافیک ایجاد کرده اند را رصد کنید. ببینید کدام صفحات توجه بازدیدکنندگان را جلب کرده است، با استفاده از این اطلاعات و همچنین شناسایی مسیرهایی که مخاطبان را به سمت صفحات پر ترافیک هدایت کرده است، می توانید با در نظر گیری استراتژی های بازاریابی دیجیتالی این مسیر را سریع تر و بهینه تر کنید.

این بخش فنی ترین قسمت در گزارش گیری حلقه بسته است، بخشی که باید اطمینان حاصل کنید که می توانید از طریق اطلاعات کلیدی که بازدیدکنندگان با پر کردن فرم وبسایت در اختیارتان قرار می دهند، با آنها ارتباط برقرار کنید. بدون این بخش اطلاعات شما شامل دو بخش جدا از هم می شود، این بخش این امکان را به شما می دهد که داده های مخاطبان را با رفتار آنها مقایسه کرده و به بهینه ترین روش با آنها ارتباط برقرار کنید.

تبدیل بازدیدکنندگان به سرنخ ها و قرار دادن فرم جذب سرنخ ها (Lead)

برای آنکه ترافیک وبسایت تان را به پول تبدیل کنید باید مشتریان احتمالی و مناسب را برای تیم فروش تان بفرستید، در این مرحله لازم است بازدیدکنندگان را به سرنخی برای تیم فروش تبدیل کنید. به منظور دسترسی به این مهم می توانید بازدیدکنندگان را به صفحه لندینگ وصل کنید و اطلاعات بیشتری از آنها به دست آورید.

مهم تر از آنکه مخاطبان شما از چه طریق وارد وبسایت می شوند، آن است که مخاطبان تان چه کسانی هستند. بسیار ضروری است که بتوانید حلقه را ببندید و قادر باشید مشتریان در حلقه را به منابع ورودی شان ربط دهید، در واقع قادر باشید آنچه به دنبال آن بوده اند را برایشان فراهم کنید. راه به دست آوردن این اطلاعات آن است که بازدیدکنندگان را به سمت صفحه اصلی هدایت کنید که مربوط به کمپین یا ارائه خدمات و محصولات و یا آفرهای ویژه تان است، سپس از آنها بخواهید اطلاعات خود را ثبت کنند، به این صورت اطلاعات تماس مخاطبان خود را خواهید داشت و می توانید در مراحل بعدی آنها را از کمپین های خود مطلع سازید.

تبدیل شدن سرنخ ها به مشتریان و اعتبار دادن به منبع اصلی

حالا زمان آن است که محاسبه کنید این بازدیدها چگونه به فروش منجر شده است. کدام یک از کانال های بازاریابی تان بیشترین نقش را در فروش ایفا کرده است. آیا راهی وجود دارد که بتوانید این فرآیند را برای سایر منابع بهینه کنید؟ بازاریابی حلقه بسته شما را قادر می سازد تا فعالیت هایی که منجر به بیشترین و کمترین فروش می شود را شناسایی کنید.

برای انجام این کار لازم است به تمام سرنخ های خود رجوع کنید و از تیم فروش خود بخواهید منابع اتصال این افراد را شناسایی کرده و اطلاعات را در اختیار شما قرار دهند. بنابراین زمانی که مشتریان احتمالی با شما تماس می گیرند از آنها بپرسید نحوه ی آشنایی آنها با مجموعه شما به چه صورت بوده است و این اطلاعات را ثبت کنید.

در این مقاله با مفهوم بازاریابی حلقه بسته و مراحل Closed Loop Marketing در بازاریابی دیجیتالی آشنا شدید. سعی کنید موارد عنوان شده را در کسب و کار خود به کار ببرید و هیچ گاه قدرت اطلاعات را دست کم نگیرید.

فرانچایز Franchise چیست؟

فرانچایز Franchise چیست؟

فرانچایز Franchise بر اساس تعریف انستیتوی بین المللی فرانچایز (IFA: International Franchise Association) روشی ساده برای توسعه کسب و کار یا تجارت و توزیع کالا و خدمات از طریق قرارداد اخذ امتیاز است.

مدل فرانچایز به گونه ای است که به یک شرکت اختیارداده می‌شود که تولیدات یا فرآورده‌های شرکت دیگر را به فروش برساند و در برابر آن مبلغی دریافت کند که به این مبلغ، مبلغ فرنچایز گفته می شود.

در فرانچایز، فرانچایز دهنده (شخص یا شرکتی که قانوناً حق اخذ امتیاز، برند تجاری و توسعه کسب و کار خویش را دارد) نه تنها به فرانچایز گیرنده (شخص یا شرکتی که ملزم به پرداخت مبلغی به فرانچایز دهنده است) نام برند تجاری خود را می­دهد بلکه در زمینه سازمان دهی، آموزش، تامین مواد، بازاریابی و مدیریت به فرانچایز گیرنده کمک می­ کند و از آن شرکت یا شخص پشتیبانی و حمایت می کند.

انواع مدل فرانچایز

دو نوع فرانچایز وجود دارد:

بیزینس فرانچایز

مدل اول بیزینس فرانچایز نام دارد و جزو روش های شناخته شده است. در این نوع کسب و کار فرانچایز دهنده به فرانچایزگیرنده نه فقط نام برند، محصولات و خدمات خود را، بلکه شرایط مناسب مدیریتی برای کسب و کار را نیز ارائه می دهد. به طور کلی طبق مدل بیزینس فرانچایز، فرانچایزدهنده مسئول پشتیبانی از سایت ها، ارائه راهنمایی های عملی، آموزش، استانداردسازی برند، کنترل کیفیت، استراتژی بازاریابی و مشاوره پشتیبانی برای کسب و کار بهتر می باشد. بیش از 120 نوع از صنایع متنوع به عنوان خدمات از طریق فرانچایز در بازاریابی استفاده می شود از جمله:

  • خودرو
  • نوشیدنی ها
  • خدمات شغلی
  • خدمات کودکان
  • مرکز خدمات منازل و ادارات
  • آموزش
  • غذا
  • سلامتی و تناسب اندام
  • خدمات خانگی
  • محصولات و خدمات خرده فروشی
  • مراقبت ها و خدمات پزشکی
  • سفر و گردشگری

فرانچایز سنتی

مدل دوم فرانچایز به نام مدل سنتی توزیع محصول با وجود اینکه کمتر شناخته شده است اما بیشتر از مدل بیزینسFranchise فروش داشته است.

در این روش، تمرکز بر اخذ حق امتیاز تجارت یا کسب و کار نیست بلکه توجه اصلی برروی کیفیت محصولات تولید شده یا عرضه شده به بازار است. در بیشتر موارد، محصولات تولیدی به خدمات پیش از فروش و پس از فروش نیاز دارند. نمونه ای از روش فرانچایز سنتی را می توان در صنعت خودرو و بنزین مشاهده کرد.

فرانچایز

فرانچایز درباره روابط است

بسیاری از افراد، هنگامی که نام فرانچایز را می شنوند، ابتدا قوانین تجاری به ذهن آنان خطور می کند. در حالی که قانون به وضوح دارای اهمیت است اما در مدل فرانچایز چندان مهم نیست. در واقع، Franchise بیشتر به ارزش برند فرانچایزدهنده توجه دارد و همچنین اینکه چگونه یک فرانچایز دهنده از حق امتیاز خود پشتیبانی می کند و یا اینکه چگونه تعهدات خود را برای ارائه محصولات و خدمات برحسب استانداردهای برند تامین می کند و مهمتر از همه فرانچایز شامل رابطه بین فرانچایزدهنده و فرانچایز گیرنده و حق امتیاز آنان برحسب نوع مجوز می باشد. طبق نظرسنجی سال 2014 توسط بیزنس فرانچایز در مورد ارتباط فرانچایز دهنده و فرانچایز گیرنده مشخص شد که:

  • 90 درصد از کسب و کار خود راضی هستند.
  • 88 درصد از فرانچایز دهندگان از واحد سازمان دهی رضایت داشتند.
  • 85 درصد احساس مثبتی درباره رابطه خود با فرانچایز گیرنده دارند.
  • 83 درصد به فرانچایزدهندگان احترام گذاشته می شود.
  • 80 درصد احساس می کنند فرانچایز گیرنده که با سطح بالایی از صداقت عمل می کند.
  • 78درصد از نام برند تجاری خود را به دیگران توصیه می کنند.
  • 73 درصد آنان معتقدند که اگر مجددا حق انتخاب داشته باشند، دوباره این برند را انتخاب خواهند کرد.

فرانچایز در مورد برندها است

نام برند فرانچایز ارزشمندترین دارایی آنان محسوب می شود زیرا مشتریان یا مصرف کنندگان براساس آن تصمیم می گیرند که کدام کسب و کار را برای بازاریابی انتخاب کنند و این نوع برند است که تعیین می کند که آنان ها در مورد کسب و کار چگونه فکر یا عمل کنند. تا حد زیادی مشتریان واقعا به صاحبان کسب و کار و میزان برآورده شدن انتظارات تجاری آنان اهمیتی نمی دهند. اما اگر شما یک فرانچایزدهنده باشید، قطعا به توسعه و بهبود روابط با مشتریان(منظور همان فرانچایزگیرندگان است) خود و در واقع به حفظ مشتری اهمیت خواهید داد و مشتریانی را انتخاب می کنید که به خرید از شما به خاطر کیفیت خدمات و حفظ روابط حسنه معتقد هستند. اما به خاطر داشته باشید که در درجه اول، اعتماد آنها به نام برند در جهت برآورده شدن انتظارات خودشان است و فرانچایز دهنده و گیرنده برای تحقق این انتظارات بایستی در یک راستا عمل کنند.

فرانچایز مربوط به سیستم ها و پشتیبانی است

سیستم های ارائه خدمات عالی فرانچایز، ابزارها، میزان پشتیبانی عواملی هستند که توانایی استانداردسازی سیستم برند و تضمین جلب رضایت مشتریان را فراهم می آورند.

از فرانچایز دهنده ها و همه ی فرانچایز گیرنده ها انتظار می رود که به طور مستقل، بصورت روزانه عملیات کسب و کار خود را مدیریت کنند به طوری که شهرت و اعتبار برند یا شرکت خود را در بازار افزایش دهند.

در زمان انتخاب سیستم حق امتیاز برای سرمایه گذاری، بایستی نوع پشتیبانی فرانچایز دهنده را ارزیابی نمایید و همچنین چگونگی مدیریت و نحوه توسعه محصولات و خدمات توسط فرانچایز دهنده را با توجه به انتظارات مصرف کننده یا مشتریان نیز بررسی نمایید. توجه به این مسائل از اهمیت بالایی برخوردار است. برخی از خدمات معمول که فرانچایز دهنده ها به فرانچایز گیرنده ها ارائه می کنند عبارتند از:

  • ارائه یک نام تجاری(برند) شناخته شده
  • انتخاب سایت و کمک به ارتقا سایت
  • آموزش و مدیریت تیم مشتریان
  • تحقیق و توسعه محصولات و ارائه خدمات جدید
  • تامین خدمات پشتیبانی
  • انجام بازاریابی اولیه و تبلیغات در صورت لزوم

شما فرانچایزی را انتخاب کنید که به طور مرتب و موثر استانداردهای سیستم را بررسی و اجرا می کند. این مسئله برای فرانچایز دهنده به عنوان مجری استانداردسازی برند دارای اهمیت است زیرا بایستی آنان با بدکارکردی های احتمالی از جانب فرانچایزگیرنده ها مقابله کنند. از آنجایی که مصرف کنندگان، سیستم Franchise را به عنوان مارکت های زنجیره ای تجاری می شناسند، ارائه محصولات و خدمات با کیفیت عالی توسط فرانچایز گیرنده ها باعث می شود که کل سیستم Franchise از مزایای آن بهره مند شود. توجه داشته باشید که عکس این مسئله نیز صادق است.

فرانچایز یک قرارداد حقوقی است

هرچند از نقطه نظر عموم افراد، فرانچایزها مانند مارکت های زنجیره ای تجاری هستند، اما در واقع آنها بسیار متفاوت اند.

در سیستم فرانچایز، مالک برند یا فرانچایزدهنده محل و مکان هایی را که به حق امتیاز کسب کرده اند و چگونگی ارائه خدمات و محصولات به مشتریان را بصورت روزانه مدیریت نمی کنند (بلکه توسط خود فرانچایزگیرنده ها و مسئولین آنها اداره می شوند). خدمت به مصرف کننده، نقش و مسئولیت اصلی فرانچایزدهنده است.

فرانچایز رابطه ای قراردادی بین فرانچایزدهنده franchiser و فرانچایز گیرنده franchisee است که اجازه می دهد شرکت یا مشتری فرانچایز گیرنده از نام برند استفاده نموده و در حیطه توزیع محصولات یا خدمات به مصرف کنندگان فعالیت کند. در حالی که حق امتیاز یا فرانچایز نوعی مجوز محسوب می شود، اما هر مجوزی لزوما قانونی نیست. گاهی این روابط بسیار گیج کننده است.

در ایالات متحده، Franchise نوعی خاص از توافق نامه صدور مجوز است که توسط کمیسیون تجاری فدرال و همچنین چندین ایالت تعریف شده است. در ایالات متحده معمولاً حق امتیاز زمانی وجود دارد که:

  • مجوز فرانچایز یک فرانچایزدهنده حق استفاده از برند تجاری یا خدمات را فراهم می سازد.
  • برای شناسایی تجاری فرانچایز در بازاریابی محصولات یا خدمات از روش های عملی استفاده شود.
  • فرانچایزدهنده حق امتیاز را تعیین می کند و کنترل های خاصی را انجام می دهد.
  • فرانچایز گیرنده هزینه تعین شده در فرانچایز را پرداخت می کند.

تعریف فرانچایز در هرایالتی یکسان نیست. برای مثال، در بعضی ایالت ها ممکن است به عنوان طرح بازاریابی یا جامعه هدف مدنظر تعریف شده باشد. تعریف آنچه که حق امتیاز محسوب می شود می تواند با توجه به قوانین هر کشور متفاوت باشد. مهم این است که شما صرفاً به تعریف فدرال از حق امتیازاکتفا نکنید و آن را با توجه به نیازهای ایالتی خاص بررسی کنید.

روش دیگر، در کسب حق امتیاز تجاری یا مجوز Franchise این است که نام تجاری خاصی را (مانند نام تجاری Bright Star یا (Sport Clips  و روش های عملیاتی آن را (سیستم انجام کار) برای فرد یا گروهی که در یک محدوده خاص فعالیت می کنند (فرانچایزگیرنده) و با قوانین و شرایط فرانچایز دهنده موافقت نموده اند، تعریف کنیم.

فرانچایز دهنده بایستی برای فرانچایزگیرنده مسئول تعیین کند و آنان را مدیریت نماید و برای اطمینان بیشتر گاهی فعالیت آنان را کنترل کند و دستورالعمل های تجاری را به آنان ارائه دهد.

درعوض، فرانچایزگیرنده معمولا هزینه اولیه (هزینه حق بیمه) و هزینه دائمی مقرر (به عنوان حق امتیاز) برای استفاده از نام تجاری Franchise و روش های عملیاتی شناخته شده را به فرانچایز دهنده پرداخت می کند. فرانچایز دهنده مسئول مدیریت روزانه تجارت های کوچک و مستقل است و همچنین بایستی میزان فواید و یا خطرات عملکرد انان را بر حسب قابلیت هایشان بررسی کند.

سرمایه گذاری برای اخذ حق امتیاز یا تبدیل شدن به یک فرانچایزگیرنده می تواند یک فرصت عالی باشد. اما قبل از اینکه سرمایه گذاری Franchise را انتخاب کنید و قرارداد حق امتیاز را امضا کنید، بررسی های لازم را انجام دهید و سیستمFranchise را بشناسید و یا از وکلای دارای صلاحیت مشاوره بگیرید.

10 فرانچایز برتر دنیا

اقدامات بعدی

انستیوی بین المللی Franchise دارای بیش از 1400 عضو است که در100 دسته کسب و کار منحصر به فرد حضور و نمایندگی دارند. اگر فکر می کنید که برای خودتان کسب و کار داشته باشید، مطمئناً در انستیتوی بین المللی فرانچایز تعدادی از سیستم های فرانچایز را پیدا خواهید کرد که ممکن است برای شما مناسب باشد.

مزایا و معایب فرانچایز

مزایای بسیاری در کسب حق امتیاز وجود دارد ولی با این وجود این روش تجاری نقاط ضعف نیز دارد.

مزایای بیشتر شناخته شده برای کسب حق امتیاز عبارتند از:

تجارت عملی آماده. حق امتیاز یا کسب و کار فرانچایز شامل ارائه محصولات، خدمات، حتی لباس کارکنان و تشخیص نام تجاری می باشد. برای مثال مک دونالد. این نام تجاری آنقدر شناخته شده است که اگر فردی تصمیم به اخذ امتیاز این شرکت تجاری بگیرید دیگر لزومی به تبلیغات جهت معرفی نام برند، نوع محصولات و یا حتی کیفیت آن ندارد. با توجه به نوع حق امتیاز، شرکت Franchise ممکن است در ارائه خدمات آموزشی، برنامه ریزی مالی و یا حتی تأمین کنندگان پشتیبانی تفاوت داشته باشند. برای ارائه این خدمات و موفقیت در این کسب و کار هیچ تضمینی وجود ندارد.

مزایا و معایب فرانچایز

معایب این روش شامل:

هزینه های اولیه برای راه اندازی تجارت و همچنین هزینه های حقوقی برای انجام کسب و کار فرانچایز بالاست. برای مثال در مک دونالد، مبلغ تخمینی برای شروع حق امتیاز بین 1 میلیون دلار تا 2. 2 میلیون دلار است.

فرانچایزگیرنده، طبق تعریف، هزینه های تعیین شده را به شرکت فرانچایزدهنده در قالب یک درصد از فروش یا درآمد محصولات پرداخت می کند. این درصد پرداختی می تواند از 4 تا 8 درصد متغیر باشد. معایب دیگر این روش تجاری عبارتند از: عدم کنترل محدوده کاری یا خلاقیت در کسب و کار خود، و همچنین کمبود قابل توجهی از گزینه های تامین مالی توسط Franchise فاکتورهای دیگری است که بر همه ی شرکت ها تاثیر می گذارند.

فرانچایز و بازاریابی

صرف نظر از صنعت بازاریابی، برای بازاریابان، درک مخاطبان یا مصرف کننده ها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. زیرا کسب اعتماد مصرف کننده و حفظ مشتری از اصول اساسی موفقیت در بازاریابی است. پس نکته مشترک بین فرانچایز و بازاریابی در جلب رضایت مشتری و برآورده ساختن انتظارات آنان است. Franchise یک سیستم بازاریابی است که هدف آن ایجاد یک تصویر درباره محصولات یا خدمات یک شرکت در ذهن مشتری می‌باشد، در حقیقت روشی برای تعریف محصولات یا خدمات به طوری که نیازهای مشتری را برآورده کند.

پس Franchise یا حق امتیاز که مجوز آن از فرانچایز دهنده به فرانچایز گیرنده طبق قوانین خاص هر کشور اعطا می شود در واقع با بازاریابی در راه رسیدن به اهداف خود شامل کنترل کیفی محصولات، استاندارد سازی برند و مدیریت خدمات گره خورده است.

 

وفاداری برند

وفاداری برند

وفاداری به برند یا بی‌وفایی به آن، رفتاری است که هر یک از ما، آن را به شکلی در رفتار خود و اطرافیان‌مان تجربه کرده‌ایم. دو نفر از دوستان خود را در نظر بگیرید. فرض کنید یکی از آنها گوشی آیفون شرکت اپل و دیگری یکی از محصولات شرکت ال جی را استفاده می‌کند. حالا فرض کنید که هر دو نفر تصمیم به خرید گوشی جدیدی بگیرند. به نظر شما کدامیک از آنها،‌ به احتمال زیاد دوباره محصول دیگری از همان برند قبلی را خریداری خواهد کرد؟

بیشتر بخوانید

شخصیت برند

شخصیت برند

شخصیت برند (Brand Personality) مجموعه ویژگی‌های انسانی‌ای است که به یک نام تجاری نسبت داده می‌شود. شخصیت برند آن چیزی است که مصرف‌کنندگان می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند و یک برند کارآمد ارزش خود را با حفظ مجموعه‌ای ثابت از ویژگی‌ها ارتقا می‌دهد. ارزش افزوده‌‌ای که شخصیت برند برای برند به همراه می‌آورد سوای منافع کارکردی آن است. در این نوشته می‌خواهیم ببینیم شخصیت برند چیست و چگونه می‌توان از آن به نفع کسب‌وکار بهره برد.

جوزف پلامر (Joseph Plummer) از محققان اسبق شرکتی که در زمینه‌ی بازاریابی، پیش‌برد فروش و هویت برند (Young & Rubicam) تخصص دارد برای تصویر برند (brand image) سه جزء قائل است: ویژگی‌ها، پیامدها و شخصیت برند.

برای ساخت تصویر برند اغلب لازم است از ویژگی‌ها یا محسوسات فراتر برویم تا بتوانیم نتایج نهایی استفاده از محصول، همچنین رابطه‌ی استفاده از محصول با سبک زندگی افراد، نیازها و ارزش‌هایشان را پوشش بدهیم. یک استراتژی تثبیت موقعیت (positioning strategy) که تنها بر ویژگی‌ها و موارد قابل لمس متمرکز شده باشد احتمالا سطحی است و اثربخشی کمتری نسبت به استراتژی‌ای دارد که بر دانش عمیق‌تری از مشتری بنا شده است. بیشتر بخوانید

تفاوت های بازاریابی در بازار B2B و B2C

تفاوت های بازاریابی در بازار B2B و B2C

بازاریابی B2B چیست ؟

مدل تجارت به تجارت (Business-to-business) بستگی به شرایط جایی که یک معامله تجاری با کس دیگری انجام می‌شود. معمولاً به صورت زیر اتفاق می‌افتد.

  • یک کسب و کار برای فرایند تولید خود نیاز به خرید منابع دارد مانند: یک کارخانه تولید غذا که نمک خود را می‌خرد.
  • یک کسب و کار که نیاز به سرویس دیگری برای عملکرد تجارت خود دارد مانند: کارخانه تولید غذا از یک شرکت حسابداری برای حسابرسی استفاده می‌کند.
  • یک کسب و کار که مجدداً محصولات و خدمات خود را به وسیله دیگران به فروش می‌رساند. مانند: یک خرده فروشی که محصول نهایی یک کارخانه تولید غذا را به فروش می‌رساند.

نام تجاری b2b یک اصطلاح مورد استفاده در بازاریابی است. عکس این قضایا حالت business-to-consumer (B2C) و business-to-government (B2G) است.

به‌طور کلی حجم معاملات تجارت به تجارت بیشتر از حجم معاملات b2c است. دلیل اصلی این است که به‌طور معمول در یک زنجیره تأمین تراکنش‌های b2b خیلی بیشتر مواد خام یا اجزای تشکیل دهنده محصول مورد معامله قرار می‌گیرد، ولی یک تراکنش b2c فقط برای فروش محصول نهایی انجام می‌شود. برای مثال: یک کارخانه تولید اتومبیل خیلی معامله b2b ایجاد می‌کند مثلاً خرید تایرها و شیشه‌های جلوی اتومبیل و انواع شلنگ‌های لاستیکی برای خودرو ولی فقط محصول نهایی تولید شده برای فروش به مشتری یک معامله b2c انجام می‌شود.

مدل‌های تجارت B2B

 

بازار تجارت بنگاه به بنگاه را می‌توانیم با توجه به تعداد خریداران و فروشندگانی که در بازار فعالیت می‌کنند به سه دسته کلی زیر تقسیم‌بندی کنیم که هر کدام می‌توانند به عنوان یک راهکار بازاریابی برای بنگاه‌های اقتصادی در نظر گرفته بشوند:

  • ۱-تجارت B2B بر مبنای فروشندگان ((Seller oriented: تعداد بسیار زیادی فروشنده با تعداد محدودی خریدار در ارتباط هستند.
  • ۲-تجارت B2B بر مبنای خریداران (Buyer Oriented): تعداد بسیار زیادی خریدار با تعداد محدودی فروشنده در ارتباط هستند.
  • ۳-تجارت B2B بر مبنای خریداران و فروشندگان (Intermediary-oriented): تعداد بسیار زیادی خریدار با تعداد بسیار زیادی فروشنده در ارتباط هستند.

بازاریابی B2C چیست ؟

بازاریابی B2C یا بازاریابی شرکت به مصرف کننده، حالتی از بازاریابی است که در آن شرکت محصولات و خدمات خود را مستقیما به مصرف کننده نهایی می‌فروشد. انواع کالاهای مصرفی روزانه در این دسته قرار می‌گیرند. مثل خوراکی ها، صابون، شامپو، لوازم خانگی و ….

در مقابل این تعریف بازاریابی B2B یا بازاریابی شرکت با شرکت وجود دارد. در حالت B2B یک شرکت خریدار خدمات یک سازمان دیگر است. برای مثال شرکتی که در حوزه تولید خوراکی فعالیت می‌کند برای فعالیت های خود نیاز به ۱۰۰ دستگاه کامپیوتر دارد.

بنابراین اگر در یک جمله بخواهیم بگوییم B2C چیست باید بگوییم محصولاتی که توسط مصرف کننده نهایی به مصرف می‌رسند و هدف شرکت فروش محصول خود به مصرف کننده نهایی است.

خریدهای فرد مصرف کننده، زمان بسیار کمتری را نسبت به خریدهای سازمانی نیاز دارد. برای خریدی که از روی برانگیختگی و اشتیاق باشد زمانی بیش‌تر از چند ثانیه صرف نمی‌شود (برای اطلاعات بیش‌تر مقاله‌ی فرایند تصمیم گیری خرید مصرف کننده را مشاهده بفرمایید). در حالت های طولانی تر باز هم این زمان کوتاه است. برای مثال اگر خریدار به دنبال خرید محصولی خاص با مناسب‌ترین قیمت باشد، ممکن است تصمیم گیری برای خرید چند هفته طول بکشد. اما باز هم این زمان نسبت به یک خرید سازمانی که ممکن است ۴ ماه طول بکشد، بسیار کوتاه است.

در بازاریابی B2C ، تصمیم فقط توسط یک فرد گرفته می‌شود. مصرف کنندگان انتظار دارند که از این خرید سودی عایدشان شود اما این سطح انتظار پایین تر است و در حدی که شرکت‌ها خطرات و ریسک‌های مالی را سبک و سنگین می‌کنند، نیست.

بازاریابان موفق فعال در حوزه‌ی B2C فعالیت‌هایی را جهت ارتباط با ذهنیت و طرز تفکر مصرف کننده انجام می‌دهند. این بازاریابان از طریق تبلیغات، بازاریابی مستقیم و بازاریابی اینترنتی، تلاش می‌کنند تا حدّ امکان بازدیدکنندگان فروشگاه‌ها را به خریداران تبدیل کنند.

تفاوت های بازاریابی در بازار B2B و B2C

با اینکه در هر دو بازار B2B و B2C هدف فروش محصول به دیگری است، اما تجربه ثابت کرده که بازاریابی برای جذب مشتری در این دو نوع شرکت باید متفاوت باشه.وقتی میخواهید برای B2B بازاریابی کنید، باید بدونید که همه شرکتها سخت تلاش میکنند تا در پروسه خرید، در زمان و هزینه ها صرفه جویی بشه. بخاطر همینه که خرید در B2B بیشتر در پایه منطق صورت میگیره و خرید مصرف کننده ها بیشتر بر اساس احساس.
هزینه فروش برای بازار شرکت به شرکت (B2B ) گرونتر و بیشتر از هزینه های فروش در بازار شرکت به مصرف کننده (B2C ) است. اگه بخوام دلیل این مسئله رو ساده توضیح بدم، اینطور بگم که انتقال شرکت به شرکت معمولا با ملاحظات بیشتری صورت میگیره و آدمای بیشتری هم درگیر میشن و تعداد تصمیم گیرنده ها اینجا بیشتره. مصرف کننده B2B بیشتر باید برای خریدهاش به برگشت سرمایه اش فکر کنه.

بازاریابی برای B2B

وقتی میخواهید برای B2B بازاریابی کنید باید بیشتر بر منطق محصول تمرکز داشته باشید. یعنی باید به ویژگی های محصول تمرکز کنید. اینجا تقریبا میشه گفت برای تصمیم گیری احساسات شخصی دخیل نیست. باید از دید خریدارهای سازمانی به قضیه نگاه کنید و ببینید اونها با توجه به منافع و اهداف شرکت خودشون چطور عمل میکنند. نقش اونها چیه؟ چی براشون مهمه؟
اگه قرار باشه در مورد بازاریابی B2B یک چیز از این مقاله تو ذهنتون بمونه، اینو یادتون باشه که تو بازاریابی خدمات یا محصولات شرکتها، هدف خود محصول یا خدمات نیست، بلکه همه چیز باید حول افرادی بگرده که قراره از اون خدمات یا محصولات استفاده کنند.
اگه هنوز نمیدونید چه پیامی رو مخابره کنید، بیشتر روی کار محصولات یا خدماتتون تمرکز داشته باشید نه روی این که این محصول یا خدمات برای اون شرکتها به چه دردی میخوره.
بازار B2B تشنه اطلاعات و دانشه و همه جا به دنبال کسب اطلاعاتند. پس اینجا باید تو روشهای بازاریابیتون عمقی تر عمل کنید. اثربخش ترین پیام بازاریابی اونیه که بیشتر روی فایده محصول یا خدمات برای صرفه جویی در وقت و هزینه ها و منابع تمرکز داشته باشه.


اگه این شرکتها از شما خرید کنند، برگشت سرمایه شون چقدر خواهید بود؟ این برگشت سرمایه، خودش صرفه جویی در زمان، منابع و هزینه هاست. اما اگه میخواهید جلب توجه کنه باید شفاف صحبت کنید.
بازار شرکت به شرکت باید فروششو با بحث های منطقی، مالی، امنیتی و مبتنی بر داده ها پیش ببره. و این به این معنی نیست که پشت خریدهایی که قراره صورت بگیره هیچ احساساتی دخیل نیست. درسته که شما اینجا با شرکتها سر و کار دارید، ولی پشت همین شرکتها هم آدمایی هستند که احساسات دارند. پس اینجا هم هنوز احساسات در تصمیم گیری دخالت داره، اما با احساسات بیشتری سر و کار دارید، چون اکثر اوقات افراد بیشتری در تصمیم گیری دخیلند. به نیازها، تمایلات و انگیزه های این افراد توجه کنید، اما باز هم به منطق، سود مالی و داده های قوی برگردید.
پروسه خرید شرکتها معمولا طولانی تر از مصرف کننده هاست، شاید بخاطر اینکه برای امن کردن خریدشون باید نکات مختلفی رو مد نظر قرار بدن.

بازاریابی برای B2C

وقتی میخواهید برای مصرف کننده بازاریابی کنید باید بیشتر به مزایای محصول تمرکز داشته باشید. تصمیم گیری مصرف کننده ها بیشتر احساسیه. مصرف کننده ها از نظر احساس راحتی نیاز به کانالهای مختلفی دارند که در بازار B2B اهمیت خاصی نداره.
مصرف کننده ها علاقه زیادی به پیام های بازاریابی طولانی ندارند. بیشتر دوست دارند سریع برید سر اصل مطلب. در اینجا مصرف کننده ها کاری به فایده های شرکت شما ندارند، بلکه میخوان بدونن برای خودشون چه مزیت هایی وجود داره. باید پیامی که انتخاب میکنید ساده باشه و راحت درک بشه. اینو هم بدونید که پروسه خرید مصرف کننده ها خیلی کوتاهتر از شرکتهاست و ممکنه ظرف چند دقیقه خرید کنند و نهایتا خریدشون چند روز شاید طول بکشه.
برای اثربخشی بیشتر استراتژی های بازاریابی، بیشتر روی نتایج و فایده محصولات یا خدماتتون برای مشتریها تمرکز کنید. بازار شرکت به مشتری بیشتر بر پایه احساسات میگرده. مصرف کننده ها بیشتر به مزایای محصول علاقه دارند. میخوان بیشتر بدونن این محصول یا این خدماتی که دارید ارائه میدید برای اونها چه فایده ای داره و چه کمکی میتونه به شخص خودشون بکنه.
پس در اینجا باید روی مشکلی که با محصول یا خدماتتون حل میکنید تمرکز داشته باشید.

مثالهای بازاریابی B2B و B2C

مثلا فرض کنید محصول شرکتی لوسیون باشه
این لوسیون مرطوب کننده است و فرد رو از شر خارش پوست راحت میکنه.
اگه من بخوام مشتری B2B رو جذب کنم، بیشتر روی ویژگی محصول که مرطوب کنندگی هست تمرکز میکنم. اما اگه هدفم مشتری B2C باشه، این مشتری بیشتر به مزایای محصول که آسودگی از شر خارش هست توجه میکنه.


اگه ما نیازهای هر دو بازار رو خوب متوجه بشیم و بدونیم تصمیم گیری در هر کدوم بر چه اساسی صورت میگیره، در بازاریابی موفق تر عمل خواهیم کرد.

بازاريابى دهان به دهان

بازاريابى دهان به دهان

بازاریابی دهان به دهان چیست؟
امروزه بسیاری از کسب‌وکارها در سراسر دنیا برای جلب مخاطب‌های جدیدشان به‌صورت میلیاردی سرمایه‌گذاری می‌کنند؛ درحالی‌که پتانسیل‌های بازاریابی مشتری‌های فعلی‌شان را در نظر نمی‌گیرند. قدرت پیشنهادهای دهان به دهان بیش‌ازاندازه است؛ و هنگامی‌که راه‌های مختلفی برای تقویت پایگاه مشتریان فعلی وجود دارد، هیچ‌کدام به‌اندازه‌ی بازاریابی دهان به دهان مؤثر و قوی نیستند. بیشتر بخوانید

تصمیم گیری خرید

تصمیم گیری خرید

فرایند تصمیم گیری خرید مصرف کننده شامل مراحلی است که خریدار قبل از تصمیم گیری نهایی برای خرید و پرداخت پول، آنها را طی می‌کند.

هسته‌ی این فرآیند، تصمیم برای خرید یک ارزش به وسیله‌ی پول است.

شناخت این فرآیند و گام های آن به ما به عنوان بازاریاب و فروشنده کمک می‌کند که نقاطی را که مشتری در آن ها گیر می‌کند را شناسایی کنیم و با حذف نگرانی های او و پاسخ به سوالات او بتوانیم به یک فروش دست پیدا کنیم. بیشتر بخوانید

ارزش ویژه برند

ارزش ویژه برند

ارزش ویژه‌‌ برند چیست و چگونه اندازه‌گیری می‌شود

در بازاریابی، منظور از ارزش ویژه‌ برند، به ارزشِ برندی شناخته شده اطلاق می‌شود که تصویر مثبتی را در ذهن و احساسات مردم تداعی می‌کند. ارزش ویژه‌‌ برند برای هر محصول، خدمت یا شرکت، دارایی مهمی به‌ شمار می‌رود، زیرا به آنها کمک می‌کند تا در بازار رقابت باقی بمانند. ارزش ویژه‌ برند زمانی مشخص می‌شود که مشتریان مشخصه‌های برند را به خوبی بشناسند. این مشخصه‌ها می‌توانند شامل آرم تجاری یا دیگر عناصر بصریِ مربوط به برند، تخصیص کلمات و محتوای مرتبط به آن و ارزش و کیفیت برند باشند. بیشتر بخوانید